-
[ بدون عنوان ]
جمعه 24 خردادماه سال 1387 14:17
همیشه این شعرو زمزمه می کرد: هر شادمانی ام به غمی کهنه مبتلاست غم می خورم که هیچ غمی ماندگار نیست
-
و تو چه می دانی که دلتنگی چیست؟
چهارشنبه 22 خردادماه سال 1387 12:05
همیشه دنبال یه «تو » می گشتم یه مخاطب ! که بهش دردامو بگم اما الان نه ؛ دیگه برام فرقی نمی کنه که باشه یا نباشه! من به تنهایی تمام دردهامو تحمل کردم و حالا دیگه به تنهایی ام عادت کردم تو تمام این مدت روی صحبتم فقط با دلم بود دلی که بیش از هر کسی منو آزار داد دلی که اصلا برای من دل نبود! دل من حتی بلد نبود بگیره یا تنگ...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 خردادماه سال 1387 13:34
من از شراب چشم تو گر مست میشدم فارغ از این جهان و هر چه در او هست میشدم. * من چه تلخم امروز!!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 خردادماه سال 1387 15:00
هنوزم که هنوزاست منتظرت هستم ! به من حق بده که بگم زین همرهان سست عناصر دلم گرفت! هنوزم که هنوز است گرفته ام ! سهراب می گفت انسان وقتی دلش گرفت از پی تدبیر می رود! اما مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست! او برای ما یکشب سجود سبز محبت را آنچنان صریح ادا کرد که ما به عاطفه ی سطح خاک دست کشیدیم و مثل لهجه ی یک سطل آب تازه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 خردادماه سال 1387 12:05
آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت در این خانه ندانم به چه سودا زدو رفت خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 16 خردادماه سال 1387 21:08
... و هرگاه آدمی به رنج و زیانی در افتد همان لحظه بهر حالت باشد از نشسته و خفته و ایستاده فورا ما را بدعا می خواند آنگاه که رنج و زیانش بر طرف شود بحال غفلت و غرور چنان باز می گردد که گویی هیچ مارا برای دفع ضرر و رنج خود نخوانده که اعمال زشت تبه کاران را در نظر شان زیبا نموده است بگذار تا مقابل روی تو بگذریم دزدیده در...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 15 خردادماه سال 1387 19:35
بیخود شده ام لیکن بی خود تر از این خواهم...!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 خردادماه سال 1387 09:57
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم با دلی آرام قلبی مطمئن روحی شاد و ضمیری امیدوار
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 13 خردادماه سال 1387 17:41
من او را رها کردم تا او خود را در یابد و چقدر سخت است عزیزترینت را رها کنی اما من انقدر او را دوست دارم که او را رها میخواهم برای همیشه رها از تمامی بندهاوزنجیرها هر چند او هیچگاه در بند من گرفتار نبود چرا که من خود اینگونه خواستم و هیچگاه بخاطر همیشه بودن با او برای او بندی نساختم اما او در بند خود گرفتار بود ای کاش...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 خردادماه سال 1387 23:11
خوب من!همیشه یکی هست که عاشقانه بخواند
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 خردادماه سال 1387 22:29
تو را من چشم در راهم شباهنگام!! *در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز... دل خوش سیری چند؟!!!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 7 خردادماه سال 1387 23:25
یار از غم من خبر ندارد گویی! آنچه یافت می نشود آنم آرزوست! ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 6 خردادماه سال 1387 21:43
مرا تنها رها مکن! الهی و ربی من لی غیرک!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 5 خردادماه سال 1387 19:35
عمرم همه در نالیدن،بر باد رفت همه در جرعه نوشیدن بر آب! و اکنون بر لب بحر فنا منتظرم؛بتم شکسته،اسماعیلم ذبح شده برج نورم خاموش و مناره ی معبدم دود زده....... و من شرمگین و پریشان ،در این اندیشه ی درد آور که ساعتی دیگر - آفتاب بر قله ی مغرب فرو می شکند، و تو روح دردمند من ،به سراغ من می آیی تا کوزه هایی از آب های سرد و...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1387 14:51
وخدا خرمشهر را آزاد کرد
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 خردادماه سال 1387 23:30
هنوز قصد آمدن نکردی؟ می بینی که این انتظار چطور روح مرا بی تاب کرده ! اینجا کسی نیست ،دیگر کسی را به اینجادعوت نمی کنم محبوب من به سراغ من بیا که من تنهام باور نکن تنهایی ات را ،من در تو پنهانم ...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 خردادماه سال 1387 11:15
آسمان با دیگران صاف است و با ما ابر دارد می شود روزی صاف با ما اما صبر دارد
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1387 12:05
برجان دردمند من ای وای امشب چه دیر می گذرد،دیر!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1387 20:09
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1387 19:57
دست از طلب ندارم.....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1387 22:17
می خواستم پرهیزگار بمانم می خواستم که زخم نزنم روی زخم زاهدانه به همین چند جراحت موجود مرهم بگذارم می خواستم سنگینی رسالتم را به سنگ بنویسم به کوه بسپارم و هنگامی که فرود می آیم از دامنه های کوهستان تصویر پیامبری باشم که توبه کرده از اعجاز با خاکستر کتاب مقدس اش و آخرین دانه از کبریت و آخرین پک از سیگار. می خواستم که...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1387 20:27
اما تو خود می دانی که هنوز نمی دانم انتهای نگاه تو به کجا می رسد
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 اردیبهشتماه سال 1387 19:03
یاران همه کردند سفر بودن ماچیست؟
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1387 18:53
وقتی تو نیستی نه هست های ما چونان که بایدند نه باید ها… مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض می خورم عمری است لبخند های لاغر خود را در دل ذخیره می کنم: باشد برای روز مبادا! اما در صفحههای تقویم روزی به نام روز مبادا نیست آن روز هر چه باشد روزی شبیه دیروز روزی شبیه فردا روزی درست مثل همین روزهای ماست اما کسی چه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1387 12:47
حرف هایی است برای گفتن که اگر گوشی نبود نمی گوییم و حرفهایی است برای نگفتن حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند حرف هایی شگفت زیبا و اهورایی همین هایند سر مایه ی ماورایی هر کسی به اندازه ی حرفهایی است که برای نگفتن دارد حرف هایی بی تاب و طاقت فرسا،که همچون زبانه های بی فرار آتشند و کلماتش هر یک انفجاری را...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1387 21:19
تو آموختی که آنچه دو روح خویشاوند را در غربت این آسمان و زمینِ بی درد ، دردمند میدارد و نیازمند بیتاب یکدیگر میسازد دوست داشتن است و من در نگاه تو ... ای خویشاوند بزرگ من ای که در سیمایت هراس غربت پیدا بود و در ارتعاش پر اضطراب سخنت ... شوق فرار پدیدار ... دیدم که تو تبعیدی این زمینی ... و اکنون تو با مرگ رفته ای و من...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1387 21:24
آنکس است اهل بشارت که اشارت داند نکتههاست بسی، محرم اسرار کجاست؟
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1387 18:03
گاهی برای دوست داشتن باید فراموش کرد .... گاهی برای عاشق شدن باید فرار کرد و از دنیا گریخت از همه چیز گریخت و به خدا پناه برد
-
به دنبال او
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1387 09:10
دلم را ورق می زنم به دنبال نامی که گم شد در اوراق زرد و پراکنده ء این کتاب قدیمی به دنبال نامی که من ... - من شعرهایم که من هست و من نیست - به دنبال نامی که تو ... - توی آشنا - ناشناس تمام غزلها - به دنبال نامی که او ... به دنبال اویی که کو ؟! " قیصر امین پور "
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 فروردینماه سال 1387 09:25
هشیار باش خلقت عالم همه از بهر توست غیر از خدایت هر چه خواهی شکست توست