من ساده شکستن را می شناسممانند زیر و بم نگاه تومثل خط های کف دست خودممثل رگ های خشکیده بر تن برگمن بلند می شکنم!هیولا گونه اما می شکنمانگاه به تو می آویزم برای لحظه هایم!
من ساده شکستن را می شناسماما تو فراموش کنصدای بلند شکستن مرا!